آیدا خانومآیدا خانوم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

آیدا خانوم

واکسن 6 ماهگی وپیشرفتای این ماه

روزشنبه 13بهمن 1392دقیقا پاتو گذاشتی توی 6 ماهگیت که من قربون اون پاهای نازت بشم همون روزم انقدر برف میبارید که چی بگم شاید از قدم ناز شمابود خلاصه ساعت 8صبح بابابایی حسین بردیمت بهداشت وواکسنتو زدیم توی بهداشت یه کوچولو گلیه کردی ولی وقتی اومدیم بیرون وبابایی جلوی در تا دیدیش یه هو خودتو لوس کردی وباز گریه کردی که فیلمشم هست خداروشکر اونروز تا شبشم به خبرگذشت وتب نکردی ولی خیلی آروم وبی حال به خاطر خوردن شربت آ ستامینوفن جلوی تلویزین دراز کشیده بودی هزارماشالله همه چیزتم طبیعی بود وزنت 7800 از پیشرفتای این ماهم که بابایی ومامانیو دیگه کامل میشناسی وتا تنهات میزاریم سریع گریه میکنیو باید یاپیشت باشیم وباهات باید بازی کنیم تاهواسمو...
27 بهمن 1392

معذرت خواهی به گل دخملی

خوب یه معذرت خواهی خیلی گرون مابه دخملی 6 ماهمون بده کاریم باورکن مامانی من مقصر نیستم مقصر کامپیوتر لعنتیمونه که کلا هرچی ویروس دنیا بود همرو قورت داده وشکمش کلی ورم کرده بود مجبور شد باباجون ببرتش بیمارستان براش داروبگیره حالش خوب بشه هنوزم تو بیمارستان تو کمارفته براش دعاکن مامانی ولی خیلی قصشونخور اگه بشه ایشالله قراره لب تاپ دایی پوریارو ازش بگیریم خدا کنه اون مریض نشه عزیزدلم تولد شیش ماهگیتو بهت بعداز 14روز تاخیر بهت تو وبت تبریک میگم ولی این ماه مهمونی به همین خاطر گرفتیم وهمه فامیلای درجه یک به مناسبت نصف یه سالگیت شام مهمون کردیم ولی بازم بگم منو باباجونت خدایی تااونجایی که بتونیم واسم کم نمیزاریم وخیلی دوست داریم ...
27 بهمن 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیدا خانوم می باشد